۷/۱۵/۱۳۸۸

خداوند جان و خرد

به نـام خــداونـد جان و خرد
 کزین برتر اندیشه برنگذرد
خداوند نام و خداوند جای
 خداوند روزی ده رهنمای
خداوند کیوان و گردان سپهر
 فـروزنـده مـاه و ناهـید و مهر
ز نام و نشان و گمان برترست
 نگارنـده‌ی بـر شـده پـیـکرسـت
به بـیـنندگان آفـریـنـنـده را
نبینی مرنجان دو بیننده را
نـیـابـد بـدو نـیـز انـدیــشــه راه
که او برتر از نام و از جایگاه
سخن هر چه زین گوهران بگذرد
 نــیــابــد بـــدو راه جـــان و خـــرد
خرد گر سخن برگزیند همی
 همان را گـزیـند که بـیند همی
ستودن نداند کس او را چو هست
 مـیـان بـنـدگـی را بـبـایـدت بـسـت
خرد را و جان را همی سنجد اوی
 در اندیشه‌ی سختـه کـی گـنـجد اوی
بدین آلت رای و جان و زبان
 سـتـود آفـریـنـنـده را کـی توان
به هستیش باید که خستو شوی
 ز گـفـتـار بـی‌کار یکـسـو شـوی
پـرسـتنـده باشـی و جـوینـده راه
 به ژرفی به فرمانـش کردن نگاه
توانا بود هر که دانا بود
 ز دانش دل پیر بـرنـا بود
از این پرده برتر سخن‌گاه نیست
 ز هستی مر اندیشه را راه نیست



۱ نظر:

ناشناس گفت...

پیام آزمایشی